حسابدار حرفه ای

حسابدار حرفه ای

تبادل نظر دانشجویان ارشد دانشگاه امام رضا(علیه السلام)
حسابدار حرفه ای

حسابدار حرفه ای

تبادل نظر دانشجویان ارشد دانشگاه امام رضا(علیه السلام)

رفیع زاده

شخصی به فردی رسید و فریاد زنان گفت:
هی جانباز!!!شهید!!!شهید!!!شهید!!!میخواستن نرن !!!کسی مجبورشون نکرده بود که!!!!
فرد در جواب با صدایی ملایم گفت :چرا اتفاقا!!!!!مجبورشون میکرد!!!!!
شخص گفت کی؟؟؟
فرد جواب داد همون که تو نداریش!!!
شخص گفت من ندارم؟؟؟؟چی رو ؟؟؟
فرد با صدایی گرفته و چشمانی اشک آلود گفت : غیرت!!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
یاس یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 12:08

گـاهـی کـه چـادرم خـاکـی میشـود ...

از طعنــه هــای مــردم شـهــر ...

یاد چفیـه هـایی می افتـم ...

که برای چادری ماندنم ...

خــونـی شدند ...!

یاس یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 12:07

زمانی که برای اجرای مراسم تدفین سه شهید گمنام بهشهر چترود که به نام فاطمیه تغییر نام داده است سفر کرده بودم بعد از مراسم تدفین سه شهید جوانی از میان جمعیت برخاست و تقاضا کرد مطلبی را بیان کند. دیگران در حالی که با نگاه‌هایشان به وی تشر می‌زدند می‌خواستند مانع صحبت وی شوند که با سماجت این جوان اجازه داده شد حرفش را بزند.
جوان نقل کرد: «امروز صبح که برای تشییع می‌آمدم پر از تردید بودم، دلم گرفته بود. ناامید بودم. زمانی که از زیر تابوت یکی از همین شهدا گرفته بودم و پیش می‌رفتم به جای تکرار جمله‌های مداح خطاب به این شهدا گفتم: امروز باید نشانه‌ای به من نشان دهید تا باور کنم که هستید و تردیدم را از بین ببرد. به نوحه‌سرایی گوش نمی‌کردم و با این شهید درد و دل می‌کردم».

«بعد از نماز ظهر خوابیدم و در عالم رویا جوانی را دیدم که به سویم آمد و گفت: من همان شهیدی هستم که امروز در زیر تابوت من گلایه می‌کردی، آمدم تا به تو بگویم که امیدوارتر باش و باور داشته باش. به شهید گفتم تو به درخواست من پاسخ دادی، آیا تو هم درخواستی از من داری؟ شهید گفت: آری. من «هادی راستی» هستم. برو به آدرس منزل ما در اهواز، فلکه چهارشیر، کوچه ... نشان به آن نشان که مرا در محله به نام دانشجوی مفقودالاثر می‌شناسند، به مادر پیرم بگو که دیگر منتظر من نباشد و نشانی مرا در اینجا به او بده.»
نظام اسلامی میگوید: وقتی مشخصات شهید را به رییس بنیاد شهید خوزستان به نقل از این جوان ارائه شد 40 دقیقه بعد رییس بنیاد شهید خوزستان تماس گرفت و گفت: استعلام کردیم. مشخصات صحیح است.
بعد از مدتی که به آدرس مورد نظر مراجعه کردیم در پاسخ به زنگ در، پیرزن رنجوری به محض بازکردن در پرسید: از هادی من خبر آوردید؟
ما به اینها مدیونیم
اما چه کردیم بعد از شهدا..........؟؟؟؟؟

یاس یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 12:04

خدایا حال که با هر دم وبازدمی ، فاصله مان به مرگ نزدیکتر می شود ،
حیف است جانی که تکه ای از وجود توست با مرگ نابود شود . این جان فقط لایق (( احلی من العسلی )) که تو را با ما ... نه مارا با تو پیوندی عاشقانه دهد.
ما دستهای خالی خود را در مقابل عظمت و بزرگیت بالا می اوریم و با تمام توان فریاد می اوریم که ترس از جان دادن در بستر مرگ روحمان را افسرده تر و امید به شهادت چشمهایمان را به افق دوخته است .
بعید است از بزرگی چون تو خواهشهای کوچکی چون ما را ، بی جواب بگذارد.
حیف است اخرین برگ شناسنامه مان ، به چنین مهر دل انگیزی مزین نشود ...
----------------------------------------------------------------------
شهیدحمید باکری :

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی

فرامیرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:

1- دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر میخیزند و از گذشته خود پشیمان اند.

2- دسته ای راه بی تفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی غرق می شوند

و همه چیز را فراموش می کنند.

3- دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند

که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ

در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد

و جز دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود.

لطفا ادرس میل خودتون رو برام بفرستید...یاعلی

zahra یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 11:59

آقای رفیع زاده ، قبول کنید که
تو زندگی حقایقی هست که ...

میشه فهمید...!!!

اما نمیشه فهموند...!!!

امیر یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 11:58

تعریف میــکرد :

همسرم توی حیــاط از روی ویلچر با صورت خورد زمیــن...

بعد که من دویــدم و از روی زمیــن بلنــدش کردم

دیــدم داره مثل ابـر بهار گریــه میکنه...

با تعجب بهش گفتم

حاجی شما توی ایـن سالهای مجروحیتت

یــه بار آخ نگفتی

چی شده؟!

گفتش نمیدونستم

زمیــن خوردن با صــورت اینـقدر درد داره ...

.
.
.

یا ابوالفضل (ع)

دل سوخته یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 11:56

سلام بر آنهایی که از همه چیز گذشتند تا ما به هر چه میخواهیم برسیم

سلام بر آنهایی که قامت راست کردند تا قامت ما خم نشود

سلام بر آنهایی که به نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم

سلام بر آنهایی که رفتند تا ما بمانیم

سلام بر مردان خدا

سلام بر شهدا ...!
آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی تعداد ۲۱۳۲۵۵ نفر بوده که شامل
۱۵۵۰۸۱نفر در درگیری مستقیم با دشمن
۱۶۱۵۴نفر در حملات دشمن به شهرها
۱۱۸۱۴نفر در حوادث متفرقه
و سایر موارد ۹۸۸۹ نفر بوده است
از این آمار تعداد ۱۵۵۲۵۹ نفر مجرد
تعداد ۵۵۹۹۶ نفر متأهل
تعداد ۷۰۵۴ نفر ۱۴ ساله و کمتر
تعداد ۶۵۵۷۵ نفر بین ۱۵ تا ۱۹ ساله
تعداد ۸۷۱۰۶ نفر بین ۲۰ تا ۲۳ ساله
تعداد ۲۲۷۰۳ نفر بین ۲۴ تا ۲۹ ساله
تعداد ۳۰۸۱۷ نفر ۳۰ ساله و بالاتر
بوده است
بازنشر کنید بذارید بعضیا بدونن به چند نفر مدیونیم.
ممنون رفیع زاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد