حسابدار حرفه ای

تبادل نظر دانشجویان ارشد دانشگاه امام رضا(علیه السلام)

حسابدار حرفه ای

تبادل نظر دانشجویان ارشد دانشگاه امام رضا(علیه السلام)

یادآوری

باسلام و عرض ادب ایمیل اساتید بزرگوار جهت دوستانیکه درخواست کرده بودند در وبلاگ گذاشته شود.یاعلی



دکتر صالحی:salehimahdi_ir@yahoo.com

دکتر مهدوی پور:Amahdavipour@Iacpa.ir

استاد امینی:hajamini.mehdi@yahoo.com

تبریک تبریک تبریک

امام هادی علیه السلام :

” هرکس بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند.”

تبریک تبریک تبریک

این روز عزیز را بر همه بلند همتان عرصه کار و تلاش در شرکت پست تبریک و
برایشان سعادت و پیروزی و عاقبت بخیری را خواستاریم.

تسلیت(یزدانی)


امام محمد باقر (ع) در روز جمعه یا دوشنبه یا سه شنبه غره ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 هجرى یا به روایتى دیگر سال 56 هجرى، در مدینه به دنیا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذى حجه یا ربیع الاول و یا ربیع الاخر سال 114 هجرى، در همان شهر بدرود حیات گفت. بنابراین، آن حضرت 57 سال در این جهان زیست. از این مدت چهار سال با جدش امام حسین (ع) و پس از وى 35 سال با پدرش زندگى کرد و هیجده سال بقیه عمرش را به تنهایى به سر برد. بنابر روایتى که در کافى از قول امام صادق (ع) نقل شده است، وى 19 سال و دو ماه بیش از پدرش زیسته است و در همین دوران، مامت‏شیعیان را عهده‏دار بوده است. امام باقر (ع) در مدت امامت‏خود چند صباحى از خلافت ولید بن عبد الملک و نیز خلافت‏سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک را درک کرد و سرانجام در روزگار خلافت هشام بن عبد الملک وفات یافت. در کتاب اعلام الورى نیز همین قول آمده که با آنچه بعدا خواهیم گفت، صحیح مى‏نماید. ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است:
آن حضرت در سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى زندگى را به درود گفته که از این مدت سه یا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش امام حسین (ع) و 34 سال و ده ماه یا 39 سال با پدرش و 19 یا مطابق قول دیگر 18 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت دوره امامت آن حضرت محسوب مى‏شود. امام باقر (ع) در طول سالهایى که مامت‏شیعیان را عهده‏دار بود، دوران خلافت ولید بن یزید و سلیمان و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک و برادرش، هشام، و ولید بن یزید و برادرش. ابراهیم، را درک کرد و در اوایل خلافت ابراهیم، رحلت‏یافت. ابو جعفر بن بابویه گوید که ابراهیم بن ولید بن یزید، امام باقر (ع) را مسموم ساخت. در دو نسخه‏اى که از این کتاب در دسترس بود همین مطلب به چشم مى‏خورد. ولى در این گفته از جانب ابن شهر آشوب یا نساخ و یا هر دو سهوى رخ داده که از دید آگاهان پوشیده نیست. چون در میان خلفاى یاد شده تنها یک تن به نام ولید بن یزید وجود داشته و این همان کسى است که نامش در آخر عبارت ذکر شده. و نام درست کسى که در آغاز وایت‏به او اشاره شده ولید بن عبد الملک است که ولید بن یزید الخ نام، درست آن ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید بن عبد الملک و ابراهیم و برادرش مى‏باشد. علاوه بر این هشام در سال 125 هجرى، وفات یافت و پس از او ابراهیم به خلافت رسید که او هم در سال 127 هجرى، کشته شد و اگر امام باقر (ع) در سال 114 هجرى، وفات یافته باشد، چنان که ابن شهر آشوب نیز همین سخن را مى‏گوید، مى‏توان به آسانى پى برد که وفات آن حضرت در زمان خلافت هشام روى داده است نه ابراهیم.
در کتاب کشف الغمة آمده است: محمد بن عمرو مى‏گوید، بنابر روایتى که در دست ما است آن حضرت در سال 117 هجرى، وفات یافت و دیگران تاریخ رحلت آن حضرت را در سال 118 هجرى، ذکر کرده‏اند.
امام باقر (ع) در قبرستان بقیع و در کنار آرامگاه على بن حسین، پدرش، و حسن بن على عموى بزرگوارش، به خاک سپرده شده است.

مادر آن حضرت

مادر آن حضرت، فاطمه دختر حسن بن على بود که با کنیه ام عبد الله و بنابر قول دیگر، ام الحسن خوانده شده است. بنابراین امام باقر (ع) از سلاله پدر و مادرى هاشمى علوى و فاطمى به شمار مى‏آید. بدین جهت او نخستین کسى است که از نسل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به دنیا آمده است.

کنیه آن حضرت

کنیه وى را بعضى ابو جعفر و برخى ابو جعفر اول خوانده‏اند.

لقب امام

آن حضرت القاب بسیارى داشت که از آن میان لقب‏«باقر یا باقر العلم‏»از همه مشهورتر است.

چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟

در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب مى‏خواندند زیرا علوم را مى‏شکافت و باز مى‏کرد. در صحاح آمده است: «تبقر، یعنى توسع در علم‏». و در قاموس گفته شده است: محمد بن على بن حسین را باقر مى‏خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر مى‏خواندند چرا که علم را مى‏شکافت و به اصل آن پى مى‏برد و فروع علم را از آن استنباط مى‏کرد و دامنه علوم را مى‏شکافت و وسعت مى‏داد. ابن حجر در صواعق مى‏نویسد: «او را باقر مى‏خواندند و این کلمه از«بقر الارض‏»اخذ شده است، یعنى آنکه زمین را مى‏شکافد و مکنونات آن را آشکار مى‏کند. زیرا او نیز گنجینه‏هاى نهانى معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار مى‏کرد. »از این رو درباره وى گفته مى‏شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذکرة الخواص نیز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر سجده‏هاى فراوان، پیشانى‏اش شکاف برداشته بود. برخى هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر مى‏خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مى‏پردازد.
شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر مى‏گفتند؟گفت: «چون علم را مى‏شکافت و اسرار آن را آشکار مى‏کرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته‏اند براى هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که براى امام باقر (ع) . محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سى هزار حدیث پرسش کردم.

نقش انگشترى امام باقر (ع)

شیخ صدوق در کتابهاى عیون اخبار الرضا و امالى از قول امام رضا (ع) نقل کرده است که فرمود: «نقش انگشترى امام حسین (ع) «ان الله بالغ امره‏»بود و على بن حسین (ع) انگشترى پدر خود را به دست مى‏کرد. محمد بن على نیز همان انگشترى امام حسین (ع) را خاتم قرار مى‏داد. اما در فصول المهمه آمده است که نقش انگشترى آن حضرت‏«رب لا تذرنى فردا بود»نویسنده این کتاب[فصول المهمه]همچنین اضافه کرده است: ثعلبى در تفسیر خود نوشته است‏بر روى انگشترى امام باقر (ع) این کلمات نقش بسته بود:
ظنى بالله حسن
و بالنبى الموتمن
و بالوصى ذى المنن
و بالحسین و الحسن‏»
شیخ صدوق نیز مانند این روایت را در کتاب عیون اخبار الرضا از پدرش از امام صادق (ع) نقل کرده است. شیخ طوسى در تهذیب از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: نقش انگشترى پدرم این عبارت بود: «العزة لله جمیعا». در کتاب حلیة الاولیا نیز از امام صادق (ع) روایت‏شده که فرمود: نقش انگشترى پدرم‏«القوة لله جمیعا»بود. در کتاب کافى از یونس بن ظبیان و حفض بن غیاث نقل شده است که بر روى انگشترى ابو جعفر محمد بن على (ع) که بهترین کس از سلاله آل محمد (ص) بود، عبارت‏«العزة لله‏»نقش بسته بود. در کتاب مکارم الاخلاق از کتاب العباس از امام صادق (ع) روایت‏شده که فرمود: «نقش انگشترى ابو جعفر (باقر (ع) ) «العزة لله‏»بود»البته بعید نیست که آن حضرت چندین انگشترى داشته که بر روى هر یک عبارتى متفاوت از دیگرى حک شده بوده است.
شاعر آن حضرت، کثیر عزه و کمیت و برادرش ورد، و سید حمیرى بوده‏اند. دربان آن حضرت نیز جابر جعفى نام داشته است.

خلفاى معاصر با امام باقر (ع)

در زمان امام باقر (ع) ولید بن عبد الملک و سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک و هشام بن عبد الملک خلافت داشته‏اند. برخى هم نامهاى ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید بن عبد الملک و ابراهیم بن ولید بن عبد الملک را بر تعداد فوق افزوده‏اند.

فرزندان امام باقر (ع)

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: امام باقر (ع) هفت فرزند داشت. ابو عبد الله جعفر بن محمد، [فرزند بزرگ ایشان]، کنیه امام باقر (ع) را به همین علت ابو جعفر مى‏گفتند. فرزند دیگرش عبد الله نام داشت که مادر این دو ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابو بکر بود. دو فرزند دیگر آن حضرت ابراهیم و عبید الله نام داشتند که از مادرى به نام ام حکیم، دختر اسد بن مغیره ثقفى زاده شدند. از این دو پسر نسلى به وجود نیامده. على و زینب دو فرزند دیگر آن حضرت بودند که از مادرى کنیز به دنیا آمده‏اند. ام سلمه هم فرزند دیگر امام بود که او هم از مادرى کنیز متولد شده بود. برخى گفته‏اند: زینب همان ام سلمه بوده است. در کتاب اعلام الورى نیز همین قول آمده است. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب، اولاد امام باقر (ع) ، را هفت تن دانسته و آنها را مانند شیخ مفید برشمرده است مگر با این تفاوت که عبد الله افطح را نیز جزو فرزندان امام باقر (ع) محسوب کرده و گفته است: به جز فرزندان امام صادق (ع) ، اولاد امام باقر (ع) همگى از دنیا رفتند و نسلى از پس خود به یادگار نگذاشتند.

تبریک


سرکار خانم مهدیه یزدانی

میلادت ای دوست مبارک باشد

پیوسته دلت شاد سعادت باشد

هر سبزۀ سبز رنگ بهارت باشد

راهـت سپید راه عــدالـت باشد

چـــشـــم شــادی نگارت باشد

ایــــــزد پـشـت و پـناهت باشد

دوستان شما در دانشگاه امام رضا(علیه السلام)


تبریک تبریک تبریک

ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار

صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد

آن پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمه سلام الله ، نبود.

بر اوج محبت علی اوجی نیست/در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان/مانند علی و فاطمه زوجی نیست

دل نوشته های یک مرد بزرگ


خدایا
تو مرا اشک کردی که همچون باران بر نمک زاره انسان ببارم
تو مرا فریاد کردی که همچون رعد در میان توفان حواث بغرم
تو مرا درد و غم کردی تا همنشین محرومین و دلشکستگان باشم
تو مرا عشق کردی تا در قلبهای عشاق بسوزم
تو مرا برق کردی که تا آسمان ظلمت زده بتازم و سیاهی این شب ظلمانی را بدرم
تو مرا زهد کردی که هنگام درد و غم و شکست و فشار ناراحتی وجود داشته باشم
و هنگام پیروزیو جشن و تقسیمه غناعم دامنه خود بر گیرم و در کویر تنهائی با خدای خود بمانم.

خدایا تو را شکر میکنم
که غم را آفریدی و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختی و مرا از این نعمت بزرگ توانگر کردی.

خدایا تو را شکر میکنم
که به من درد دادی و نعمت درک درد عطا فرمودی

تو را شکر میکنم
که جانم را به آتش غم سوزاندی و قلب مجروهم را برای همیشه داغ دار کردی دلم را سوختی و شکستی تا فقط جایگاه تو باشد.

شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت باد


امام جواد (علیه السلام) :
تا هنگامی که سپاسگذاری بندگان ادامه دارد افزایش نعمت های خداوند قطع نمیشود.


نفرین بر آن محرم نامحرم                              که زهر جفا را نه در جام تو که در کام ما ریخت
آه! ای خورشید عشق                ای مولای جوان من                          چه زود غروب کردی!


یادآوری

باسلام و احترام خدمت همکلاسیهای بزرگوار...


مقاله های ارسالی برای استاد بزرگوار دکتر صالحی باید  نیمه دوم 2014 باشد و از آقای بخشی بابت تذکر سپاسگذارم...یاعلی

تبریک تبریک

جناب آقای علیرضا سجادی...


  

تولدتان را صمیمانه تبریک  گفته

و از ایزد منان برایتان شادی سلامتی و سربلندی آرزو داریم .

مایه خوشبختی و سعادت برای ما است که یکسال در کنار شما بوده ایم


همکلاسیهای شما در دانشگاه امام رضا (علیه السلام)

تبریک(رفیع زاده)


در کودکی پاکن هایی ز پاکی داشتیم،
یک تراش سرخ لاکی داشتیم،
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت،
دوشمان از حلقه هایش درد داشت،
گرمی دستانمان ازآه بود،
برگ دفترهایمان از کاه بود،
تا درون نیمکت جا میشدیم،
ما پُر از تصمیم کبری میشدیم،
باوجود سوز و سرمای شدید،
ریزعلی پیراهنش رامیدرید،
کاش میشد باز کوچک میشدیم، لااقل یک روز کودک میشدیم!!
پاییزتون مبارک!

گروهی از نمایندگان

سلام. تصمیم گرفته شد درس حسابرسی پیشرفته حذف و سمینار در حسابداری برداشته شود و عملا یک روز در هفته کلاس داشته باشیم اونهم از شانس ما شنبه...یاعلی

خبرهای جدید و دست اول

 باسلام...

 ما که نمیخواستیم بریم ولی دیدیم گروهی با تمام انرژی سر کلاس نشستند و منتظر و مشتاق درس و استاد ... استاد از مقاله و کار و درس و وقت می گفتند و این بزرگواران چنان جذب شده بودند که گویی... بماند

 اما استاد به پیشنهاد دوستان تکالیفی برای هفته آینده داده بودند که به رسم رفاقت برای شما می نویسیم:

1) نفری 10 مقاله دانلود بفرمائید با موضوعات حسابداری مالی،بانکی،حسابرسی بغیر از خانم ص و آقای ر


2)خرید کتاب 18000 تومانی روش های تحقیق در علوم رفتاری نوشته دکتر زهره سرمدو...


3)عزم و جزم با همتی بلند برای ارائه یک پروپزال در حد دکتری


بعد کلاس دوم یعنی درس شیرین مسائل جاری در حسابداری با استاد بزرگوار وکیلیان تشکیل شد.


باز این بزرگواران سر کلاس با تمام وجود حی و حاضر بودند  اینبار دو بزرگوار دیگر مشتاق به علم و دانش اضافه شدند.

بگذریم ... گفته های استاد رو برای شما می گوییم:


حضور فعال در کلاس 1نمره/ارائه2نمره/پایان ترم15نمره/میان ترم2نمره

علاوه بر این برای همه دوستانیکه مشتاق ارائه مقاله هستند 3نمره در نظر گرفته می شود...

سرفصل های استاد استاندارد ش 31/ش30/ش29/ش28


در آخر ما که دیگه کم آورده بودیم که گفتیم استاد بچه هایی که نیستند گناه دارند و استاد به واسطه وجود شماها رحم کردند

کلاس دیگر هم تشکیل نشد حضوری و غیابی هم نبود...یاعلی




یاد ایام(رفیع زاده)

همه جور گونه!!به بهانه شروع کلاس ها

امیدوارم متن زیر کسی را ناراحت نکند و پیشاپیش عذر می خواهم اگه بعضی قسمت ها ....

چه انتظار طاقت فرساییست !!!منتظرم شنبه شود و شروع کلاس ها بهانه ای باشد برای دیدن هم کلاس های عزیزم که گزاف نگفته ام اگر بگویم دلم برای همه آن ها تنگ شده است

برای نمک سجادی،شخصیت جناب بخشی ، تیپ کامل آقای حامدی ،مرام و ماشین و خاطرات خوش انار های باغ آقای دولت شاهی(که قراره یک جعبه بیارن سر کلاس اگه هزینشم خودشون قبول نکردند،که مطمئنم قبول می کنند!!!من قبول می کنم)حضور های گاه و بی گاه آقای علیزاده و در نهایت هم گروهی با آقای دلائلی که انشاالله این ترم مجدد به همراه دو تا از خانم ها که مرخصی گرفته بودند به جمع ورودی های 92  اضافه شوند

آهان!!!داشتم فراموش می کردم دلتنگی ویژه ای دارم برای ارائه های طولانی آقای وحیدی که امیدوارم این ترم اصلا نوبت ارائه به ایشان نرسد!!!

و اما از خانم های کلاس هم که جرات ندارم بنویسم نکه ترسم از ایشان باشد،نه!کم جراتیم از کم طاقتیم می آید آخه اصلا تحمل قضاوت شدن و همچنین طرف شدن با شکوایه های بعضی هارا ندارم!!!

صدای زنگ موبایل؟؟؟چه شیرینیه شیرینی!اما حیف که بعضی ها از دادن آن سر باز زده اند، جای تعجب دارد این سرباز زدن از بعضی ها!آخه ایشان جای خواهر بزرگتر بنده هستند و رفتار خواهر بزرگتر هم که حتما روی برادر کوچکتر تاثیر دارد پس مواظب باشبد تاثیر منفی نگذارید

سر کار رفتن؟این یکی که دیگه واقعا شیرینی دارد،اونم نه یک کیلو یا یک بستنی هزارتومنی!!!شاید این روزا پیدا کردن کار خوب از شکار شیر با دسته خالی هم سخت تر باشد پس منتظر کارت دعوت به پدیده هستیم آقا و خانم ...

ازدواج؟؟؟هه!!!دیگه حتی شنیدن این کلمه برای من سخت شده است،آخه چرا اقدامی نمیکنید وقتی کار با حقوق عالی دارید، وام های به این خوبی پس از ازدواج می دهند با حداقل ضامن و حتی خونه های  به این راحتی برای شما آمادست!!! ؟؟؟ دعا می کنم تا آخر دوران تحصیل در جمع ورودی های 92 دیگر کسی مجرد نباشد،شما هم بلند بگین آمییییییییییییییییییییییییییییییییییین!

 لپ تاب و شیرینی آن؟؟؟ای کاش روز اول که خریدمش شیرینی مفصلی می دادم که شاید الان دچار غصه سوختنش نمی شدم!!!بله!یک ماه است که لب تابم دیگر روشن نمی شود و خب طبق روال امور دیگر خبری از پاسخگو نیست!کجا بگویم؟؟و به چه کسی  بگویم؟؟پس یادتون باشد هر چی خریدین برای جلوگیری از آسیب دیدن حتما ابتدا شیرینیش را بدهید،مثلا اگه بعضی ها ماشین می خرند با 15 برابر قیمت لب تاب باید شیرینی بدهند در حد حصار گلستون به همراه خانواده!!

نامه اعتراض آمیز؟؟؟نامه به اعتراض که دیگر اصلا لازم نیست !نه اینکه بگویم اعتراض افاقه نمی کند،نه!!افاقه می کند به شرطی که خوب درس خوانده باشید و حق با شما باشد !پس وقتی افاقه نمی کند یعنی همه شما خوب درس نحوانده اید و حق با شما نیست و حالا از سر دلخوشی و تمرین انجام یک کار گروهی نامه ای هم نوشته اید .ضمنا به قول استاد عزیزم،استاد مرادی هیچ کس خود را مدیون نمی کند که حتما تاوان سختی در انتظار کسانی است که حق دیگران را پایمال می کنند و از آنجایی که من به شخصه فکر می کنم همه به آخرت اعتقاد داریم پس دیگه اصلا نیاز به نامه اعتراض آمیز نیست

عمه استاد مرادی؟؟؟خیلی وقته دنبال فرصتی می گردم تا مطلبی در باره استاد مرادی بنویسم اما چه حیف که ترس دارم نوشته ام ربط داده شود به کلاس درس،نمره و این حرفا!پس باشد نوشتن از ایشان بعد از فارغ التحصیلی ودر جشن مربوطه!!!که نگویند برای نمره دوستش داری،آخه نمره 9 که علاقه ایجاد نمی کند بلکه رفتار اوست که برایم جالب است

استاد عزیزم امیدوارم پایدار و استوار باشید و به این زودی ها جامعه دانشگاهی را از خود محروم نکنید و کاری هم نکنید که نظرم نسبت به شما عوض شود!!!چون فقط یک دفه تحمل این نمره را دارم دفه بعد شاید مثه خیلی ها که در تغییر عقیده حتی از سرعت باد هم پیشی گرفته اند نظرم عوض شود.

شاد سربلند و پیروز باشید دوستانم،منتظر شنیدن نظراتتون هستم به شرطی که فقط تعریف باشد آخه می دانید که شنیدن انتقاد سخت است و در موارد بسیار عواقب سختی هم در انتظار منتقد است